محل تبلیغات شما

<<نمیدانی با چه اشتیاقی اینهمه درد سر کشیدم تا ببینمش>>

نمیدانم آب سرد کدام بی مهری را بر سرم ریخت؟

سعی کردم  و دلم می خواست و دلم میخواست

ناگهان.

دیدم جایی دیگر دست و پا میزند.حیف از من و دلم

همین طور که گره های دلم را از او باز می کردم

نورهای اون شهر لعنتی قاطی پاطی شدند.

فقط.

امیدوارم همین احساس های تلخ  منو با کسی تجربه کند.

رنگهای قاطی پاطی شهر مرده ها

لحظاتی که از عمر من حساب نشد

بی سرزمین تر از باد

دلم ,شهر ,پاطی ,قاطی ,های ,فقط ,و دلم ,قاطی پاطی ,شهر لعنتی ,اون شهر ,شدند فقط

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شیعه خبر ڪمتر از عـادۍ